تاریخ انتشار خبر : ۱۴۰۴/۰۶/۱۵ ۰۸:۱۹:۲۴
معماری نوین شبکه بانکی چگونه رقم میخورد؟/ نقش بانکهای تخصصی در شفافیت، رشد اقتصادی و کاهش ریسک
تخصصیشدن بانکها، با هدایت منابع به بخشهای مولد، افزایش شفافیت و کاهش ریسک، کارایی نظام بانکی را افزایش میدهد.
به گزارش پایگاه خبری بانک مسکن -هیبنا به نقل از ایبنا، تخصصیشدن بانکها یعنی هر بانک بر یک بخش ویژه و مشخص تمرکز کند (مثلاً مسکن، کشاورزی، صنعت و معدن، تجارت خارجی، SMEها (شرکتهای کوچک و متوسط)، زیرساخت، نوآوری) و زنجیره محصول، داده و ارزیابی ریسک خود را با همان حوزه همراستا کند، و تحت چارچوب نظارتی متناسب با ماهیت ریسک آن حوزه عمل کند.
چرا در شرایط کنونی ایران، تخصصیسازی شبکه بانکی ضرورت راهبردی است؟
بهبود تخصیص اعتبار به بخشهای مولد: تجربه بینالمللی نشان میدهد نهادهای تخصصی (بهویژه بانکهای توسعهای و بخشی) میتوانند شکستهای بازار اعتباری را در بخشهای اولویتدار (SME ها، کشاورزی، مسکن، انرژی پاک) هدفمندتر پوشش دهند و شکاف تأمین مالی را کاهش دهند. (گزارشهای بانک جهانی و OECD بر نقش ابزارهای هدفمند و موسسات تخصصی در بهبود دسترسی SMEها به اعتبارات تأکید دارند.)
همسویی با قاعده تناسب (Proportionality) در نظارت: استانداردهای بازل صراحتاً میگویند نظارت باید با ماهیت، مقیاس و پیچیدگی فعالیت بانک متناسب باشد؛ یعنی برای بانکهای تخصصی میتوان چارچوبهای متناسب و دقیقتری طراحی کرد.
کاهش سفتهبازی و هدایت منابع به تولید: کانالهای تخصصی و معیارهای ارزیابی ویژه هر بخش، احتمال انحراف منابع به فعالیتهای دارای اولویت کمتر یا سفتهبازانه را کم میکند و کارایی کلان را بالا میبرد.
پاسخ به شوکهای بیرونی و نااطمینانی تجاری: تمرکز بانک تخصصی بر یک زنجیره ارزش، امکان طراحی وثایق غیرسنتی، قراردادهای خرید آتی و سازوکارهای تضمین ویژه همان بخش را بالا میبرد و تابآوری زنجیره تأمین را تقویت میکند. (مانند الگوهای تأمین مالی زنجیرهای در کشاورزی)
روند جهانی و همسویی با استانداردها
در کنار بانکداری جامع، بسیاری کشورها شبکهای از بانکهای تخصصی- توسعهای دارند (زیرساخت، نوآوری، مسکن، کشاورزی، صادرات). شواهد سیاستی بانک جهانی و OECD نشان میدهد طراحی درست مأموریت، حاکمیت و ارزیابی اثرگذاری، عملکرد این نهادها را بهبود میدهد و با چارچوبهای بینالمللی سازگار است.
مزایای کلان و اثرات اقتصادی
تخصیص بهینه منابع به بخشهای مولد: بانکهای تخصصی میتوانند منابع مالی را هدفمندتر و به شیوهای کاراتر به بخشهای حیاتی و مولد اقتصاد مانند مسکن، کشاورزی، صنعت و بنگاههای کوچک و متوسط (SME ها) هدایت کنند. بهجای آنکه منابع به صورت پراکنده یا به فعالیتهای غیرمولد (مانند سفتهبازی) تخصیص یابد، این بانکها با شناخت عمیق از نیازها، مخاطرات و ساختار این حوزهها، میتوانند محصولاتی مانند وامهای منطبق با فصل کشاورزی، ضمانتنامههای صادراتی یا تسهیلات بلندمدت مسکن طراحی کنند. این مواجهه تخصصی باعث میشود منابع به سرعت در چرخهی تولید و توسعه واقعی گردش یابند و «اثر پیوستهای» بر رشد اقتصادی و ثبات توسعه داشته باشند.
کنترل تورم و رشد اقتصادی پایدار: وقتی منابع مالی سرگردان یا سپردهها وارد فعالیتهای سفتهبازانه شوند، بهطور غیرمستقیم التهاب قیمتی را تقویت میکنند. برخلاف این، بانکهای تخصصی منابع را به بخشهای واقعی اقتصاد میفرستند، مانند کارخانه یا پروژه مسکن؛ این موجب میشود پول در مسیر تولید و سرمایهگذاری باقی بماند، نه در بازارهای سفتهبازی. در نتیجه، تقاضای غیرمولد کاهش یافته، فشار تورمی پایین میآید و اقتصاد به سمت رشد حقیقی و پایدار پیش میرود.
کاهش ریسک سیستمی: وقتی بانکها کارکردهای متنوعی دارند و بیش از حد بزرگ یا چندگانه هستند، خطا یا ورشکستگی در یک بخش میتواند کل سیستم بانکی را تهدید کند، اما با متخصصکردن بانکها، ریسک هر حوزه محدود به همان بانک میشود و سایر بانکها کمتر در معرض آسیب هستند. بهعبارت سادهتر، اگر بانک مسکن دچار مشکل شود، بانک صنعت یا کشاورزی بدون وابستگی مستقیم میتوانند بدون خطر زیاد ادامه دهند. این «تفکیک کارکردی» مثل ایجاد دیواری بین بخشها عمل میکند و از گسترش ناپایداری در کل شبکه بانکداری جلوگیری میکند.
شفافیت و نظارت مؤثرتر بانک مرکزی: بانکهای تخصصی فعالیتی متمرکز با عملکرد مشخص دارند، بنابراین نظارت بر آنها سادهتر و مؤثرتر است. برای مثال، بانک مرکزی میتواند «نقشه راه» ویژه بانک کشاورزی را تنها با تمرکز بر نسبت وام به تولید، آسیبپذیری اقلیمی یا کیفیت تسهیلات تعریف کند؛ درحالیکه برای بانک ترکیبی باید فهرستی گسترده از فعالیتها، ریسکها و شاخصهای متنوع را بررسی کند. این ویژگی اجازه میدهد نظارت با شفافیت بیشتر، سریعتر و با هزینه کمتر انجام شود، هم برای ناظران و هم برای خود بانکها. همچنین، بانک مرکزی میتواند برای هر نوع بانک تخصصی چارچوب مقرراتی ویژهای تعریف کند(به عنوان نمونه معیار نقدشوندگی بلندمدت برای بانک مسکن)که این باعث افزایش پاسخگویی و کاهش فسادِ احتمالی میشود.
بهبود کیفیت خدمات و پاسخگویی به نیازهای مشتریان: وقتی بانکها تخصصی باشند، خدمات آنها به طور دقیق بر اساس نیازهای همان گروه از مشتریان طراحی میشود. به عنوان نمونه یک کشاورز به تسهیلاتی نیاز دارد که با فصل برداشت و کاشت هماهنگ باشد یا یک استارتاپ به وامهای کوچک، سریع و بدون وثیقه سنگین نیاز دارد. بانکهای تخصصی میتوانند با شناخت بهتر از ویژگیهای این گروهها، محصولات مالی خلاقانه و متناسب ارائه دهند، مثل صندوقهای سرمایهگذاری مختص صنعت فناوری یا وامهای سبز برای کشاورزی پایدار. این یعنی مشتری حس میکند بانک دقیقاً مشکلات او را میشناسد و راهحل اختصاصی دارد؛ برخلاف بانکهای عمومی که خدمات کلی و گاه نامتناسب عرضه میکنند. به این ترتیب، مفهوم «مشتریمداری تخصصمحور» جای «مشتریمداری عام» را میگیرد و رضایت و اعتماد مشتریان افزایش مییابد.
افزایش پاسخگویی و امکان مطالبهگری: وقتی حوزه فعالیت هر بانک مشخص و محدود باشد، وظایف و مسئولیتهای آن هم شفافتر است. برای مثال، اگر بانک مسکن در تأمین مالی پروژههای مسکونی موفق نباشد، بهراحتی میتوان از همان بانک مطالبهگری کرد و آن را پاسخگو دانست؛ چون مسئولیتش مشخص است و نمیتواند ناکامی را به حوزههای دیگر نسبت دهد. این وضوح، امکان ارزیابی عملکرد را برای دولت، بانک مرکزی و حتی مردم آسانتر میکند. همچنین، چون بانک در حوزه تخصصی خود فعالیت میکند، موفقیت یا شکست پروژههای مشتریان به طور مستقیم به عملکرد همان بانک گره میخورد؛ بنابراین بانک مجبور میشود در انتخاب طرحها، ارائه خدمات و پشتیبانی دقیقتر عمل کند، چون هر خطا یا ضعف در همان حوزه به نام خودش ثبت میشود.
ریسکها و پیشنیازهای موفقیت
تخصصیشدن بانکها اگر بدون برنامهریزی دقیق اجرا شود، میتواند مشکلات جدیدی هم ایجاد کند. مثلاً تمرکز بیشازحد یک بانک بر یک صنعت خاص ممکن است در شرایط بحرانی آن صنعت، بانک را هم دچار بحران کند. از سوی دیگر، اگر چارچوبهای نظارتی و قانونی روشن نباشد، تخصصیشدن میتواند به موازیکاری یا افزایش هزینههای اداری منجر شود. بنابراین، پیشنیاز اصلی موفقیت این سیاست، وجود یک نقشهراه دقیق و حمایت جدی بانک مرکزی است. همچنین باید نیروی انسانی متخصص در هر حوزه جذب و آموزش داده شود و زیرساختهای فناوری اطلاعات بانکها برای ارائه خدمات متنوع و نوآورانه تقویت شود. تنها در این صورت است که تخصصیسازی واقعاً به تخصیص بهتر منابع، کاهش ریسک و رشد پایدار منجر خواهد شد.
جمعبندی
تخصصیشدن بانکها یک رویکرد راهبردی است که میتواند نظام بانکی ایران را همراستا با استانداردهای بینالمللی کند و در عین حال پاسخگوی نیازهای واقعی اقتصاد ملی باشد. این سیاست از یکسو به تخصیص بهینه منابع و تقویت بخشهای مولد کمک میکند و از سوی دیگر با افزایش شفافیت، کاهش ریسک سیستمی و ارتقای پاسخگویی بانکها، اعتماد عمومی به نظام بانکی را تقویت خواهد کرد. در عین حال، اجرای موفق این سیاست نیازمند نظارت هوشمندانه بانک مرکزی، آموزش و تجهیز نیروی انسانی، و ایجاد زیرساختهای فناورانه است. در نهایت، تخصصیسازی را میتوان فرصتی برای حرکت به سمت یک نظام بانکی کارآمدتر، شفافتر و نزدیکتر به نیازهای واقعی جامعه دانست.